جدول جو
جدول جو

معنی دسته جارو - جستجوی لغت در جدول جو

دسته جارو(دَ تَ / تِ)
چوبی استوانه شکل به درازی گزی و نیم که در میان ساقه های خارهای فراهم آمده یا مجموعۀ گیاه جارو فروبرند. دستینۀ جارو
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دسته دار
تصویر دسته دار
هر چیزی که دارای دسته باشد مانند کوزه و سبو، سردسته و فرماندۀ دسته ای از سپاه
فرهنگ فارسی عمید
(دَ تَ / تِ)
پارودسته. دستۀ پارو. قسمت باریک پارو که به دست گرفته شود
لغت نامه دهخدا
(دَ تَ / تِ)
قبضۀ چاقو. آن قسمت از چاقو که تیغه بدان متصل است.
- دسته چاقو ساختن، چنباتمه نشسته و سر را از میان دو زانو برآوردن. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به دسته کردن شود:
سرنهاده میان زانوها
هر زمان ساخت دسته چاقوها.
بهائی
لغت نامه دهخدا
(رَ سَ گُ سَسْ تَ / تِ)
دارای دسته. دارای قبضه. که جای گرفتن و برداشتن دارد چنانکه در ظروف و برخی آلات و ابزارها. مقابل بی دسته.
- طای دسته دار، طای مطبقه. طای مؤلف.
، دارای گروه و طایفه. که جمعیت و افرادی در اطاعت و فرمان دارد، سپهبد و سرلشکر. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دَ تَ / تِ)
مرکّب از: دستۀ فارسی + جات هندی، به معنی قوم، جمع واژۀ دسته. گروهها. طائفه ها
لغت نامه دهخدا
تصویری از دسته کارت
تصویر دسته کارت
در کامپیوتر توده برگ در رایانه (کامپیوتر)
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که دارای دسته است دارای قبضه مقابل بیدسته: صندلی دسته دار، فرمانده سر لشکر
فرهنگ لغت هوشیار